خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صنعتی کردن
2 . صنعتی شدن
[فعل]
to industrialize
/ɪnˈdʌstriəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: industrialized]
[گذشته: industrialized]
[گذشته کامل: industrialized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
صنعتی کردن
Nasser’s efforts to modernize Egypt and industrialize its economy
تلاشهای عبدالناصر برای مدرن کردن مصر و صنعتی کردن اقتصادش
2
صنعتی شدن
1.The southern part of the country was slow to industrialize.
1. بخش جنوبی کشور در (روند) صنعتی شدن آهسته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
industrialization
industrialist
industrialism
industrial zone
industrial tribunal
industrialized
industrially
industrious
industry
inebriated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان