خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حمله ور شدن
[فعل]
to infest
/ɪnˈfest/
فعل گذرا
[گذشته: infested]
[گذشته: infested]
[گذشته کامل: infested]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حمله ور شدن
هجوم بردن
1.The kitchen was infested with ants.
1. آشپزخانه توسط مورچه ها مورد حمله واقع شد.
2.These parasites infest the gills of freshwater fish.
2. این انگل ها به آبشش های ماهی های آب شیرین هجوم می برند.
تصاویر
کلمات نزدیک
infertility
infertile
inferno
infernal
inferiority complex
infestation
infested
infidel
infidelity
infield
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان