خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اطلاعات
[اسم]
information
/ˌɪn.fərˈmeɪ.ʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اطلاعات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استحضار
اطلاعات
اطلاع
اطلاعرسانی
خبر
مترادف و متضاد
details
facts
info
instruction
knowledge
news
to collect/gather/obtain/receive/get information
اطلاعات جمعآوری کردن/به دست آوردن/دریافت کردن/کسب کردن
The job consisted of gathering information about consumer needs.
شغل شامل جمعآوری کردن اطلاعات درباره نیازهای مصرفکنندگان بود.
to provide/give/pass on information
اطلاعات تهیه کردن/دادن/تبادل کردن
a booklet giving information about local education services
یک کتابچه راهنما که درباره خدمات تحصیلی منطقه اطلاعات میدهد
a piece of information
اطلاعات/خبر
I read an interesting piece of information in the newspaper.
من اطلاعات [اخبار] جالبی در روزنامه خواندم.
for further information
برای اطلاعات بیشتر
For further information, please contact your local library.
برای اطلاعات بیشتر، لطفا با کتابخانه محلیتان تماس بگیرید.
to have any information on something
اطلاعات داشتن درباره چیزی
Do you have any information on train times?
آیا از زمانهای (رسیدن) قطار اطلاعات داری؟
[عبارات مرتبط]
information center
1. مرکز اطلاعات
ask the information desk
2. از باجه اطلاعات پرسیدن
information theory
3. نظریه اطلاعات (مدل ریاضی)
information overload
4. سرریز دادهها
information processing
5. پردازش اطلاعات
information technology
6. فناوری اطلاعات
تصاویر
کلمات نزدیک
informant
informally
informality
informal
inform
information center
information desk
information overload
information processing
information retrieval
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان