خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تزریق (پزشکی)
2 . جوشانده
[اسم]
infusion
/ɪnˈfjuʒən/
قابل شمارش
1
تزریق (پزشکی)
القاء
a four-hour intravenous infusion
یک تزریق درونوریدی چهار ساعته
2
جوشانده
دمنوش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوشانده
an infusion of chamomile
جوشانده بابونه
تصاویر
کلمات نزدیک
infuse
infuriating
infuriated
infuriate
infringement
ingenious
ingeniously
ingenuity
ingenuous
ingest
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان