[فعل]

to infuriate

/ɪnˈfjʊriˌeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: infuriated] [گذشته: infuriated] [گذشته کامل: infuriated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (به‌شدت) خشمگین کردن به شدت عصبانی کردن

مترادف و متضاد enrage
  • 1.That sort of behavior really infuriates me!
    1. آن گونه رفتار، واقعا مرا خشمگین می‌کند!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان