[فعل]

to infringe

/ɪnˈfrɪndʒ/
فعل گذرا
[گذشته: infringed] [گذشته: infringed] [گذشته کامل: infringed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نقض کردن زیر پا گذاشتن، شکستن

  • 1.The material can be copied without infringing copyright.
    1. این مطلب را می توان بدون نقض حق کپی رایت مورد استفاده قرار داد.
  • 2.Two of the projects are deemed to infringe EU legislation.
    2. تصور می شود دو تا از پروژه ها قوانین اتحادیه اروپا را نقض می کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان