خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مبتکر
[صفت]
ingenious
/ɪnˈʤinjəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ingenious]
[حالت عالی: most ingenious]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مبتکر
باهوش، زیرکانه، مبتکرانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتکاری
مترادف و متضاد
clever
creative
innovative
inventive
unimaginative
1.Bernie devised an ingenious plan to cheat on his income tax.
1. "برنی" برای تقلب کردن در مالیات بر درآمدش نقشهای زیرکانه ریخت.
2.Rube Goldberg was a journalist who won fame for his ingenious inventions.
2. "روب گلدبرگ" خبرنگاری بود که برای اختراعات مبتکرانهاش به شهرت دست یافت.
3.The master spy had an ingenious way of passing secrets to the agent.
3. جاسوس حرفهای روشی زیرکانه برای انتقال پیامهای مخفی به نماینده داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ingeminate
infusion
infuse
infuriated
infuriate
ingeniously
ingredient
ingurgitate
inhalation
inhale
کلمات نزدیک
infusion
infuse
infuriating
infuriated
infuriate
ingeniously
ingenuity
ingenuous
ingest
ingot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان