خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسافرخانه
[اسم]
inn
/ɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مسافرخانه
مهمانخانه، مهمانسرا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهمانسرا
مهمانخانه
مهمانپذیر
مسافرخانه
1.that's a famous inn.
1. آن مسافرخانهای مشهور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
inmost
inmate
inlet
inlay
inland
innards
innate
inner
inner circle
inner city
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان