خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکان دادن
2 . تکان شدید
3 . شوک
[فعل]
to jolt
/ʤoʊlt/
فعل گذرا
[گذشته: jolted]
[گذشته: jolted]
[گذشته کامل: jolted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تکان دادن
هل دادن، پرت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لرزاندن
1.The crash jolted us forward.
1. آن تصادف، ما را به جلو هل داد [پرت کرد].
2.the train stopped suddenly, jolting the passengers to one side.
2. آن قطار به طور ناگهانی توقف کرد (و) مسافران را به سمتی تکان داد [پرت کرد].
[اسم]
jolt
/ʤoʊlt/
قابل شمارش
2
تکان شدید
حرکت سریع و ناگهانی
1.The train stopped with a jolt.
1. آن قطار با تکانی شدید ایستاد.
3
شوک
تکانه، هراس
مترادف و متضاد
fright
shock
تصاویر
کلمات نزدیک
jolly
jolliness
jolie
jokingly
joker
jon
jonathan
jones
joneses
jonquil
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان