خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جودو (ورزش رزمی)
[اسم]
judo
/ˈdʒuːdoʊ/
غیرقابل شمارش
1
جودو (ورزش رزمی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جودو
1.He does judo.
1. او جودو کار میکند.
2.She's a black belt in judo.
2. او کمربند سیاه جودو دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
judith
judicious
judiciary
judicial
judgmental
judy
jug
juggernaut
juggle
juggler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان