خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کایاک
2 . کایاکرانی کردن
[اسم]
kayak
/ˈkaɪæk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کایاک
قایق پارویی اسکیموها
1.a modern kayak
1. یک کایاک جدید
[فعل]
to kayak
/ˈkaɪæk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: kayaked]
[گذشته: kayaked]
[گذشته کامل: kayaked]
صرف فعل
2
کایاکرانی کردن
1.this place is ideal for kayaking.
1. این مکان برای کایاکرانی ایده آل است.
تصاویر
کلمات نزدیک
kay
katy
katrina
katie
kathy
kaymak
kazoo
keats
kebab
keel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان