خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یادگاری (هدیه)
[اسم]
keepsake
قابل شمارش
1
یادگاری (هدیه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یادگاری
یادگار
تصاویر
کلمات نزدیک
keeping
keeper
keep-fit
keep your temper
keep up with
keg
keith
keller
kelley
kelly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان