خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوراخ کلید (قفل)
[اسم]
keyhole
/ˈkiˌhoʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سوراخ کلید (قفل)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوراخ کلید
1.My key broke in the keyhole.
1. کلیدم در سوراخ کلید شکست.
تصاویر
کلمات نزدیک
keyed up
keychain
keyboardist
keyboarder
keyboard
keyhole surgery
keylogger
keynote
keynote speech
keypad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان