خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشپزخانه
[اسم]
kitchen
/ˈkɪtʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آشپزخانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشپزخانه
مطبخ
مترادف و متضاد
cookery
cooking area
1.We usually eat breakfast in the kitchen.
1. ما معمولاً صبحانه را در آشپزخانه میخوریم.
the kitchen table
میز آشپزخانه
کاربرد واژه kitchen به معنای آشپزخانه
واژه kitchen به معنای "آشپرخانه" به اتاقی گفته میشود که در آن غذا درست میکنند. مثلاً:
".We usually eat breakfast in the kitchen" (ما معمولاً صبحانه را در آشپزخانه میخوریم.)
تصاویر
کلمات نزدیک
kitbag
kit
kissable
kiss up to someone
kiss of life
kitchen garden
kitchen matches
kitchen paper
kitchen porter
kitchenette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان