خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوبه (در)
[اسم]
knocker
/ˈnɑːkər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کوبه (در)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوبه
مترادف و متضاد
door knocker
1.She walked up to the door and banged the knocker once.
1. او به سمت در رفت و کوبه در را یک بار کوبید.
تصاویر
کلمات نزدیک
knock-up
knock-on effect
knock-kneed
knock-down
knock up
knockout
knockout competition
knoll
knot
knotted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان