خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هجویه
2 . هجو کردن
[اسم]
lampoon
/læmˈpuːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هجویه
هجو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هجویه
1.Such lampoons of royalty were previously found only in the foreign press.
1. چنین هجونامه هایی درباره خانواده سلطنتی قبلا تنها در جراید خارجی یافت می شد.
[فعل]
to lampoon
/læmˈpuːn/
فعل گذرا
[گذشته: lampooned]
[گذشته: lampooned]
[گذشته کامل: lampooned]
صرف فعل
2
هجو کردن
هجویه نوشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هجو کردن
مترادف و متضاد
ridicule
1.His cartoons mercilessly lampooned the politicians of his time.
1. کتاب های مصور او بی رحمانه سیاست مردان دوران خود را هجو می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
lamplight
lamp shade
lamp
laminated
laminate
lamppost
lamprey
lampshade
lan
lancashire hotpot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان