خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وقفه
2 . ازکارافتادگی (موقت)
3 . کاهش
4 . از بین رفتن
5 . باطل شدن
6 . لغزیدن
[اسم]
lapse
/læps/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وقفه
مکث، درنگ
مترادف و متضاد
gap
interval
pause
2
ازکارافتادگی (موقت)
خطا
مترادف و متضاد
failure
a lapse of memory
ازکارافتادگی حافظه
3
کاهش
افت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افت
مترادف و متضاد
decline
fall
[فعل]
to lapse
/læps/
فعل ناگذر
[گذشته: lapsed]
[گذشته: lapsed]
[گذشته کامل: lapsed]
صرف فعل
4
از بین رفتن
متوقف شدن
1.His concentration lapsed after a few minutes.
1. تمرکز او بعد از چند دقیقه از بین رفت.
2.This custom had lapsed over the years.
2. این سنت در طی سالها از بین رفته بود.
5
باطل شدن
لغو شدن، اعتبار از دست دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باطل شدن
1.The treaty lapsed in 1995.
1. عهدنامه در سال 1995 باطل شد.
2.Your booking will automatically lapse unless you confirm it.
2. رزرو شما به صورت خودکار لغو میشود، مگر اینکه تاییدش کنید.
6
لغزیدن
افتادن، به حالت بدتری دچار شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
lapis lazuli
lapidary
lapel mike
lapel
lapdog
lapsed
laptop
lapwing
lara
larceny
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان