خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زمین گیر شدن
[فعل]
to lay up
/ˈleɪ ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: laid up]
[گذشته: laid up]
[گذشته کامل: laid up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
زمین گیر شدن
بستری شدن، بیمار شدن
1.She's laid up with a broken leg.
1. او به خاطر شکستگی پا زمین گیر شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
lay the finger on someone
lay the blame at somebody else's door
lay siege
lay scratch
lay out
lay-by
lay-off
lay-up
layabout
layaway plan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان