خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنبلی
[اسم]
laziness
/ˈleɪ.zi.nəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنبلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنبلی
disapproving
1.I stayed where I was out of laziness.
1. من از روی تنبلی، همانجایی که بودم ماندم.
2.The only thing stopping me from getting to the gym is laziness.
2. تنها چیزی که مانع رفتن من به باشگاه میشود، تنبلی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
lazily
laze away
laze
layover
layout
lazy
lazybones
lazy eye
lazy susan
lazyass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان