1 . کسی را به حال خود گذاشتن
[عبارت]

leave somebody to something

/liv ˈsʌmˌbɑdi tu ˈsʌmθɪŋ/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کسی را به حال خود گذاشتن کسی را تنها گذاشتن

informal
  • 1.I just had a question about the order, but I can see that you're busy, so I'll just leave you to it.
    1. من فقط یک سؤال درباره سفارش داشتم، اما می‌بینم که سرتان شلوغ است پس تنهایتان می‌گذارم.
  • 2.We left him to it after he made it clear that he didn't need our help.
    2. بعد از اینکه واضح گفت به کمک ما نیازی ندارد، او را به حال خودش گذاشتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان