خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کند شدن
2 . بند آمدن
3 . کم آوردن
[فعل]
to let up
/lɛt ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: let up]
[گذشته: let up]
[گذشته کامل: let up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کند شدن
کم شدن، از شدت چیزی کاسته شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
از شدت افتادن
informal
1.The pain finally let up.
1. درد بالاخره کم شد.
2
بند آمدن
قطع شدن، متوقف شدن
informal
1.The rain let up.
1. باران بند آمد.
2.When the rain lets up we'll go for a walk.
2. وقتی باران بند بیاید، برای پیادهروی (بیرون) خواهیم رفت.
3
کم آوردن
دست از تلاش برداشتن
informal
1.We mustn't let up now.
1. ما نباید الان کم بیاوریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
let the meat simmer for two hours.
let the green grow under one's feet
let the cat out of the bag
let the butter melt.
let something roll off one's back
let yourself in for
let's
let's camp in a shady place.
let's climb as far as that waterfall.
let's go to the new hamburger place for lunch.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان