خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (عمل بیش از حد معمول) در تختخواب ماندن
[اسم]
lie-in
/laɪ-ɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(عمل بیش از حد معمول) در تختخواب ماندن
1.Since I didn't have to go to work, I decided to have a lie-in.
1. چون مجبور نبودم سر کار بروم، تصمیم گرفتم که در تختخواب بمانم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lie
lid
licorice
lick
licit
lie around
lie down
lie in
lie in wait
lien
کلمات نزدیک
lie-down
lie low
lie like a rug
lie in
lie face up in the water.
lien
lieu
lieutenant
lieutenant colonel
lieutenant commander
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان