خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمر
2 . مادامالعمر
[اسم]
lifetime
/ˈlɑɪf.tɑɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عمر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زندگانی
عمر
1.A watch of this quality should last a lifetime.
1. ساعتی با این کیفیت، باید یک عمر دوام بیاورد.
2.I've never seen anything like it, in my lifetime.
2. در عمرم هیچ چیزی شبیه به آن ندیدهام.
[صفت]
lifetime
/ˈlɑɪf.tɑɪm/
غیرقابل مقایسه
2
مادامالعمر
1.a lifetime commitment
1. یک پیمان مادامالعمر
تصاویر
کلمات نزدیک
lifestyle changes
lifestyle
lifespan
lifesaver
lifer
lift
lift shaft
lift weights
lift-off
liftoff
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان