خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شیر (حیوان)
[اسم]
lion
/ˈlɑɪ.ən/
قابل شمارش
1
شیر (حیوان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسد
شیر نر
شیر
مترادف و متضاد
big cat
king of the beasts
1.The lions came down to the water hole at sunset.
1. شیرها، هنگام غروب به آن سمت چاله آب پایین آمدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lintel
linseed
linoleum
linnet
links
lion cub
lion-hearted
lioness
lip
lip gloss
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان