خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقدینگی
[اسم]
liquidity
/lɪˈkwɪdəti/
غیرقابل شمارش
1
نقدینگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقدینگی
1.Financial institutions must maintain sufficient liquidity to meet the demands of depositors.
1. موسسات مالی باید نقدینگی کافی برای پاسخگویی به خواسته های سپرده گذاران داشته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
liquidator
liquidation
liquidated
liquidate
liquid fuel
liquidize
liquidizer
liquor
liquor license
liquor store
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان