خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لوکوموتیو
[اسم]
locomotive
/ˌloʊkəˈmoʊtɪv/
قابل شمارش
1
لوکوموتیو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لوکوموتیو
مترادف و متضاد
loco
1.A steam locomotive is a railway locomotive that produces its pulling power through a steam engine.
1. یک لوکوموتیو بخار لوکوموتیوی است که نیروی مورد نیازش را از موتور بخار تولید می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
loco
lockup
locksmith
lockout
locking pliers
locum
locust
lode
lodge
lodger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان