خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوربین (چشم)
[صفت]
long-sighted
/ˌlɔːŋ ˈsaɪtɪd/
غیرقابل مقایسه
1
دوربین (چشم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوربین
مترادف و متضاد
far-sighted
1.She’s long-sighted and needs glasses to read.
1. (چشمهای) او دوربین است و برای خواندن نیاز به عینک دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
long-running dispute
long-running
long-range
long-necked
long-lost
long-sleeved
long-stay
long-suffering
long-term
long-term effect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان