1 . (به) دنبال گشتن
[فعل]

to look for

/lʊk fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: looked for] [گذشته: looked for] [گذشته کامل: looked for]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (به) دنبال گشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: جستجو کردن جستن دنبال گشتن
to look for something/somebody
به دنبال چیزی/کسی گشتن
  • 1. I'm looking for the truth.
    1. به دنبال حقیقت هستم.
  • 2. I’m looking for a job.
    2. (به) دنبال کار می‌گردم.
  • 3. I’m looking for my keys.
    3. (به) دنبال کلیدهایم می‌گردم.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان