خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازاریابی
[اسم]
marketing
/ˈmɑːrkɪtɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازاریابی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازاریابی
1.Persuasion is one of the most valuable skills in marketing.
1. مجاب کردن یکی از باارزشترین مهارتها در بازاریابی است.
2.She works in sales and marketing.
2. او در بخش فروش و بازاریابی کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
marketer
marketeer
marketable
market-driven
market town
marketplace
marking
marksman
markup
marla
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان