1 . بازاریابی
[اسم]

marketing

/ˈmɑːrkɪtɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازاریابی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازاریابی
  • 1.Persuasion is one of the most valuable skills in marketing.
    1. مجاب کردن یکی از باارزش‌ترین مهارت‌ها در بازاریابی است.
  • 2.She works in sales and marketing.
    2. او در بخش فروش و بازاریابی کار می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان