خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سازوکار
[اسم]
mechanism
/ˈmɛkəˌnɪzəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سازوکار
مکانیزم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سازوکار
مکانیسم
مترادف و متضاد
apparatus
procedure
process
system
1.The mechanism for collecting taxes needs revising.
1. سازوکار جمعآوری مالیات نیاز به بازبینی دارد.
2.These automatic cameras have a special focusing mechanism.
2. این دوربینهای اتوماتیک مکانیزم فوکوس مخصوصی دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mechanics
mechanically
mechanical pencil
mechanical engineer
mechanical
mechanization
mechanize
mechanized
medal
medalist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان