خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تهدید
2 . آدم یا چیز مزاحم
[اسم]
menace
/ˈmɛnəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تهدید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تهدید
formal
مترادف و متضاد
danger
ominousness
threat
1.lrv's lack of respect made him a menace to his parents.
1. کمبود (حس) احترام "ایرو" او را برای والدینش تبدیل به یک تهدید کرده بود.
2.Sergeant Foy's raw language was an obvious menace to the reputation of the entire police department.
2. زبان رُک گروهبان "فوی" تهدیدی آشکار برای آبروی تمام اداره پلیس بود.
3.The torrents of rain were a menace to the farmers' crops.
3. بارشهای سیلآسای باران برای محصولات کشاورزان تهدید محسوب میشد.
2
آدم یا چیز مزاحم
آدم یا چیز دردسرساز
تصاویر
کلمات نزدیک
men's room
memory stick
memory loss
memory bank
memory
menacing
menacingly
menagerie
mend
mendacious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان