خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شلختگی
2 . نابسامانی
[اسم]
mess
/mes/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شلختگی
درهم و برهمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هچل
مترادف و متضاد
disarray
disorder
untidiness
to be in a mess
درهم و برهم بودن
The house is in a mess.
خانه درهم و برهم است.
to make a mess
خرابکاری کردن/گند بالا آوردن/همه جا را نامرتب کردن
The kids made a mess in the bathroom.
بچهها در دستشویی گند بالا آوردند.
2
نابسامانی
(وضع) نابسامان، (وضع) دشوار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریدمان
1.She said that her life was a mess.
1. او گفت که زندگیاش نابسامان است.
to be in a mess
در وضعیت نابسامانی بودن
The company's finances are in a mess.
امور مالی شرکت در نابسامانی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mesquite
mesosphere
mesopotamia
meson
mesomorph
mess about
mess around
mess up
message
message board
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان