خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ادای کسی را درآوردن (برای شوخی)
2 . مقلد
[فعل]
to mimic
/ˈmɪmɪk/
فعل گذرا
[گذشته: mimicked]
[گذشته: mimicked]
[گذشته کامل: mimicked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ادای کسی را درآوردن (برای شوخی)
تقلید کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ادا درآوردن
تقلید کردن
1.I can mimic my boss well.
1. من به خوبی میتوانم ادای رییسم را دربیاورم.
[اسم]
mimic
/ˈmɪmɪk/
قابل شمارش
2
مقلد
تقلیدگر
1.She is a great mimic.
1. او مقلد بسیار خوبی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mime
milton
milometer
millstream
millstone about one's neck
mimicry
mimosa
min
min.
mina
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان