خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حداقل
2 . حداقل
[اسم]
minimum
/ˈmɪnəməm/
قابل شمارش
[جمع: minima]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حداقل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حداقل
حداقل
کمینه
کمترین
مترادف و متضاد
base
lowest level
maximum
1.Studies show that adults need a minimum of six hours sleep.
1. مطالعات نشان می دهد که افراد بالغ به حداقل شش ساعت خواب نیاز دارند.
[صفت]
minimum
/ˈmɪnəməm/
غیرقابل مقایسه
2
حداقل
مترادف و متضاد
least
lowest
minimal
maximum
most
1.Congress has set a minimum wage for all workers.
1. مجلس (آمریکا) حداقل حقوق کارگران را تعیین کرده است.
2.The minimum charge for a telephone , even if no calls are made , is about $60 a month.
2. حداقل مبلغ برای (قبض) تلفن، حتی اگر هیچ تماسی هم گرفته نشود، 60$ در ماه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
minimize
minimalist
minimalism
minimal effect
minimal
minimum security prison
minimum wage
mining
minion
miniseries
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان