Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تنظیم کردن
[فعل]
to modulate
/ˈmɔʤjuleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: modulated]
[گذشته: modulated]
[گذشته کامل: modulated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تنظیم کردن
میزان کردن، تعدیل کردن، زیر و بم کردن (موسیقی)
specialized
مترادف و متضاد
adjust
regulate
set
1.the state attempts to modulate private business's cash flow.
1. دولت تلاش می کند جریان نقدی کسب و کار خصوصی را تنظیم کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
modular
modify
modifier
modification
modicum
module
modus operandi
modus vivendi
moggie
mogul
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان