[فعل]

to modify

/ˈmɑːdɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: modified] [گذشته: modified] [گذشته کامل: modified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تغییر دادن اصلاح کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعدیل کردن
مترادف و متضاد change
  • 1.Patients are taught how to modify their diet.
    1. به بیماران آموزش داده می‌شود که چگونه رژیم غذایی خود را اصلاح کنند.
  • 2.The software we use has been modified for us.
    2. نرم‌افزاری که استفاده می‌کنیم برای ما تغییر داده شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان