خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رطوبت
[اسم]
moisture
/ˈmɔɪsʧər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رطوبت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دم
رطوبت
نم
نا
1.These plants need a rich soil that retains moisture.
1. این گیاهان به خاکی غنی نیاز دارند که بتواند رطوبت را نگه دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
moisten
moist
mohican
mohawk
mohair
moisturize
moisturizer
molar
molasses
mold
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان