خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسخرهبازی درآوردن
[فعل]
to muck around
/mʌk əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: mucked around]
[گذشته: mucked around]
[گذشته کامل: mucked around]
صرف فعل
1
مسخرهبازی درآوردن
وقت تلف کردن، یللیتللی کردن
informal
مترادف و متضاد
muck about
1.I spent most of my time at school mucking around and getting into trouble.
1. من بیشتر وقتم در مدرسه را صرف وقت تلف کردن و در دردسر افتادن کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
move up
move in together
move along
ride ass
pull out of ass
muddle up
mug up
narrow down
open onto
order around
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان