خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زورگیری
[اسم]
mugging
/ˈmʌɡɪŋ/
قابل شمارش
1
زورگیری
چاقوکشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زورگیری
1.Mugging is on the increase.
1. زورگیری رو به افزایش است.
2.Murders, kidnaps and muggings are reported daily in the newspapers.
2. قتل، آدم ربایی و زورگیری روزانه در روزنامهها گزارش میشود.
3.There have been several muggings here recently.
3. اینجا اخیرا چندین مورد زورگیری رخ داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mugger
mug shot
mug
muffler
muffled sound
muggy
muggy weather
mugshot
muhammad
mulberry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان