Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . قاطر
2 . صندل روفرشی
3 . قاچاقچی (مواد مخدر)
[اسم]
mule
/mjuːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قاطر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اَستَر
قاطر
1.I saw a man on a mule.
1. من مردی را سوار بر یک قاطر دیدم.
2
صندل روفرشی
3
قاچاقچی (مواد مخدر)
1.The authorities believe these men are important figures in the drug trade, not merely mules.
1. مقامات باور دارند این مردها صرفا قاچاقچی نیستند و افراد مهمی در قاچاق مواد هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mulct
mulch
mulberry tree
mulberry family
mulberry
mule deer
mule driver
mule fat
mule skinner
muleteer
کلمات نزدیک
mulct
mulch
mulberry
muhammad
mugshot
mule driver
mull over
mullah
mullet
multi-function
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان