خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معمولی
[صفت]
mundane
/mʌnˈdeɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: mundaner]
[حالت عالی: mundanest]
1
معمولی
دنیوی، پیش پا افتاده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناسوتی
مترادف و متضاد
dull
ordinary
worldly
1.a mundane job
1. شغل معمولی
2.The philosopher dealt with spiritual things, ignoring the mundane ones.
2. فیلسوف به مسائل معنوی می اندیشد و مسائل دنیوی را نادیده می گیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
munchies
munch
mumps
mummy
mummify
mung bean
municipal
municipality
munificence
munificent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان