خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (زیر لب) غرغر کردن
[فعل]
to mutter
/ˈmʌtər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: muttered]
[گذشته: muttered]
[گذشته کامل: muttered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(زیر لب) غرغر کردن
زیر لب گفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
من من کردن
1.He muttered something about the restaurant being too expensive.
1. او زیر لب چیزی درباره (زیادی) گران بودن رستوران گفت.
2.He was muttering to himself.
2. او داشت (زیر لب) با خود غرغر میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
mutt
mutiny
mutinous
mutilation
mutilate
muttering
mutton
mutual
mutual divorce
mutual friend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان