خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متقابل
[صفت]
mutual
/ˈmjuʧuəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more mutual]
[حالت عالی: most mutual]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متقابل
دو جانبه، مشترک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوجانبه
دوطرفه
متقابل
1.We have a mutual agreement to help each other when necessary.
1. ما قراردادی دو جانبه داریم که در صورت نیاز به یکدیگر کمک کنیم.
2.We were introduced by a mutual friend.
2. ما توسط یک دوست مشترک با هم آشنا شدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
mutton
muttering
mutter
mutt
mutiny
mutual divorce
mutual friend
mutual fund
mutual separation
mutually
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان