خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قاپیدن
2 . بازداشت کردن
[فعل]
to nab
/næb/
فعل گذرا
[گذشته: nabbed]
[گذشته: nabbed]
[گذشته کامل: nabbed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قاپیدن
(بهسرعت) گرفتن
informal
1.Who's nabbed my drink?
1. چه کسی نوشیدنی من را قاپید؟
2
بازداشت کردن
دستگیر کردن
informal
مترادف و متضاد
collar
1.He was nabbed by the police for speeding.
1. او بهخاطر سرعت غیرمجاز توسط پلیس بازداشت شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
naafi
n/s
n
mythology
mythological
nabob
nachos
nadia
nadir
naff
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان