خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با میخ محکم کردن
2 . تحتفشار قرار دادن
3 . قطعی کردن
[فعل]
to nail down
/ˈneɪl ˈdaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: nailed down]
[گذشته: nailed down]
[گذشته کامل: nailed down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با میخ محکم کردن
2
تحتفشار قرار دادن
مجبور کردن
1.Before they repair the car, nail them down to a price.
1. قبل از اینکه ماشین را تعمیر کنند، مجبورشان کن یک قیمت (به تو) بدهند.
3
قطعی کردن
نهایی کردن
1.All the parties seem anxious to nail down a ceasefire.
1. تمام احزاب مشتاق بودند که آتشبس را قطعی کنند.
2.The US wants to nail down an agreement.
2. آمریکا میخواهد توافق را قطعی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
nail clippers
nail
nahuatl
nah
nagging
nail file
nail polish
nail polish remover
nail scissors
nail the brakes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان