Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ناخن
2 . میخ
3 . میخ زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
nail
/neɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناخن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناخن
1.Stop biting your nails!
1. از جویدن ناخنهایت دست بردار [ناخنهایت را نجو]!
nail clippers
ناخنگیر
2
میخ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
میخ
a three-inch nail
یک میخ سه اینچی
hammer and nail
چکش و میخ
[فعل]
to nail
/neɪl/
فعل گذرا
[گذشته: nailed]
[گذشته: nailed]
[گذشته کامل: nailed]
صرف فعل
3
میخ زدن
میخ کردن
1.I nailed the pieces of wood together.
1. آن تکههای چوب را به هم میخ زدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
nahuatl
nah
nagging
nagger
nag
nail clippers
nail down
nail file
nail polish
nail polish remover
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان