Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غر زدن
2 . اسب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to nag
/næg/
فعل گذرا
[گذشته: nagged]
[گذشته: nagged]
[گذشته کامل: nagged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غر زدن
نق زدن، اصرار بیجا کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نق زدن
غر زدن
غرغر کردن
قر زدن
مترادف و متضاد
badger
1.I don't want to nag you but you really should eat something.
1. نمیخواهم به شما غر بزنم اما شما واقعا باید چیزی بخورید.
[اسم]
nag
/næg/
قابل شمارش
2
اسب
old use
تصاویر
کلمات نزدیک
naff
nadir
nadia
nachos
nabob
nagger
nagging
nah
nahuatl
nail
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان