خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبعه کردن
[فعل]
to naturalize
/ˈnæʧərəˌlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: naturalized]
[گذشته: naturalized]
[گذشته کامل: naturalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تبعه کردن
به تابعیت کشوری درآوردن، شهروند کردن
1.Germany naturalized him right away for he was a genius.
1. چون او نابغه بود، آلمان سریعا او را تبعه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
naturalization
naturalistic
naturalist
naturalism
natural wastage
naturally
nature
nature day
nature reserve
nature trail
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان