Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مسامحه
[اسم]
negligence
/ˈneɡlɪdʒəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مسامحه
فروگذاری، کوتاهی، غفلت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اهمال
اهمالکاری
تفریط
ولنگاری
مسامحهکاری
مسامحه
غفلت
قصور
کوتاهی
کمکاری
formal
specialized
1.The accident was caused by negligence on the part of the driver.
1. علت تصادف کوتاهی از سمت راننده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
negligee
neglectfulness
neglectfully
neglectful
neglecter
negligent
negligently
negligible
negociate
negotiable
کلمات نزدیک
neglectful
neglected
neglect
negativism
negatively
negligent
negligible
negligible effect
negligée
negotiable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان