خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مزاحم
[اسم]
nuisance
/ˈnuː.səns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مزاحم
دردسر، مزاحمت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مزاحم
1.I hate to be a nuisance, but could you help me?
1. از اینکه مزاحم باشم متنفرم، اما میتوانی کمکم کنی؟
2.I've forgotten my umbrella - what a nuisance!
2. چترم را فراموش کردهام - عجب دردسری!
3.public nuisance
3. مزاحمت عمومی
تصاویر
کلمات نزدیک
nugget
nugatory
nudity
nudist
nudism
nuke
null
null and void
null hypothesis
nullification
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان